برترین ها: من متولد سال 1357 هستم و در بهار 88 ازدواج کردم؛ یعنی اول عقد کردیم تا بعداً عروسی بگیریم و سر خانه و زندگیمان برویم. تا پیش از عقد، به فکر پسانداز و خانه خریدن و... نبودم. فقط میخواستم در کار خودم بهتر باشم، همین. راستش را بخواهید چون از خانواده متمولی هم نبودم، فکرش را هم نمیکردم که حالا حالاها صاحبخانه بشوم؛ حتی یک سوئیت بیست و سی متری، چه برسد به خانهای چهل و هفت متری.
فکر میکردم این کارها مال آدمهای از ما بهترون است و خلاص. حتی موقعی هم که خواستم عقد کنم، به اندازه کافی پول نداشتم. شغلم خبرنگاری آزاد بود و حقالتحریری کار میکردم، یعنی سفارش کار میگرفتم و بعد تحویل میدادم و حقالزحمه میگرفتم. بیمه هم نبودم و کل سابقه بیمهام، به زمانی برمیگشت که در مغازه پدری، مشغول کار بودم یعنی دوره پیش از بیست سالگی. مدام هم محل کارم را عوض میکردم. وقتی رفتم خواستگاری، گفتم درآمدم پانصدهزار تومان در ماه است؛ البته به نرخ سه سال پیش. کمی هم خالی بستم چون درآمدم سیصدهزار تومان بود، به نرخ همان سه سال پیش.